و به یادروزهایی که تو از کنارم می گذشتی
و من به امید نگاه تو............
ای ماه شبهای تاریکم
گم کرده ام تو را.........
سپیده گفت با طلوع آفتاب نگاهت را در انتظار باشم
اما افسوس که در واژه نامه زندگانیم
طلوع غریبی می کند
گفت به دیروزت بنگر
دیروزم راغروب به یغما برد
وتنهایم گذاشت
امروزم را که جستجو می کنم
جز گریه های دلتنگی ودلواپسی فردا
وخاک سردی که در آغوشم می گیرد
و دستان لرزانی که بر سنگ
سردی گلهای نرگسی را پر پر می کند
چیزی نمی یابم
پدرم ای کاش تنها برای لحظه ای نبودی.ای کاش بودی که باشی نه آنکه بگویی هستم.دوستت دارم می پرستمت.مرا برای هر آنچه که از دست دادی ببخش.من
را برای هر آنچه که باید میکردم ونکردم ببخش.من را برای سکوت پر هیاهویم
ببخش.
من را ببخش
دوستت دارم
روزت مبارک